سفارش تبلیغ
صبا ویژن
افسردگی، برادری را تباه می کند . [امام علی علیه السلام]   بازدید امروز: 9  بازدید دیروز: 6   کل بازدیدها: 4252
 
westlife
 
امید صلح عشق ایمان
نویسنده: علی(شنبه 84/10/24 ساعت 12:50 صبح)
 

۴شمع به آرامی می سوختند. محیط پیرامون آنها آنقدر آرام بود که صدای آنها شنیده می شد.شمع اول گفت:من صلح نام دارم.بنابراین هیچکس نمی تواند مرا روشن نگه دارد.و یقین دارم که به زودی خاموش خواهم شد.پس شعله آن به سرعت کم و سپس خاموش شد.دومی گفت:من ایمان نام دارم .احساس می کنم که دیگر کسی وجود مرا ضروری نمی داند و لزومی ندارد بیش از این شعله ور بمانم وقتی سخنش تمام شد نسیم ملایمی وزید و آنرا خاموش کرد. نوبت به شمع سوم رسید.با ناراحتی گفت:نام من عشق است من دیگر دیگر قدرت روشن ماندن ندارم و مردم مرا کنار گذاشته اند و اهمیت مرا درک نمی کنند و حتی عشق ورزیدن به نزدیکانشان را هم فراموش کرده اند.طولی نکشید که او هم خاموش شد .ناگهان پسرکی وارد اتاق شد و دید که از ۴ شمع ۳ شمع خاموش شده است.پسرک گفت:چرا شما روشن نیستید.مگر قرار نبود تا موقعی که تمام می شوید روشن بمانید و سپس شروع به گریه کرد.در این هنگام شمع چهارم گفت:نگران نباش! تا زمانی که من روشنم می توانی با من آن ۳شمع را روشن کنی.من امید نام دارم.پسرک با خوشحالی انرا برداشت و ۳ شمع دیگر را روشن کرد.

امید شعله ای است که نباید در زندگیمان خاموش شود ...زیرا با امید عشق و صلح و ایمان را باز خواهیم داشت.



نظرات دیگران ( )


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
آی مردم( یا حسین)
[عناوین آرشیوشده]

|  RSS  |
| خانه |
| شناسنامه |
| پست الکترونیک |
| مدیریت وبلاگ من |

|| فهرست موضوعی یادداشت ها ||
westlife[5] . شعر .
|| مطالب بایگانی شده ||
زمستان 1384

|| اشتراک در خبرنامه ||
  || درباره من ||
westlife
علی

|| لوگوی وبلاگ من ||
westlife

|| اوقات شرعی ||


|| وضعیت من در یاهو ||
یــــاهـو